روشهای انتقال مفاهیم دینی شماره۵

روشهای انتقال مفاهیم دینی شماره۵

روش نهم:روش جایگزینی

ما در ارائه مفاهیم دینی یکسری بایدها و نبایدها داریم. در ارائه مفاهیم دینی این بایدها و نبایدها بیشتر خود را نشان می دهد. در ارائه بایدها که باید اینگونه باشید و عمل کنید تا سعادتمند شوید. وقتی نبایدها را می گوییم یک مسأله هست از طرفی اسلام دین زندگی است و در تمام مراحل زندگی اسلام برنامه دارد. از انعقاد نطفه تا جلوتر انتخاب همسر و فکر ازدواج و تمام مراحل زندگی و عمرش در مسائل اجتماعی و عاطفی و اخلاقی روحی معنوی جنسی و جسمی تا آخر اسلام حرف دارد.

با توجه به اینکه اسلام دین زندگی است اگر شروع کردیم در قشر جوان احکام دین را گفتیم که در آن نباید آمده ، که نباید فلان حرف را بزنی نباید فلان چیز را بخوری نباید فلان جا بروی و…..اما یک چیز در ذهنشان می آید که اسلام دین زندگی است و ما می خواهیم زندگی کنیم و هی به ما می گویند اینجوری نخورید و نپوشید و این کار را نکنید در ذهنش حالت تعطیلی در زندگی بوجود می آید که نکند اسلام یک دین تعطیل و ایستایی است. برای اینکه چنین توهمی در قشر جوان ایجاد نشود در ارائه مفاهیم دینی بهترین روش جایگزینی است که هر کجا یکی از نهی های دین گفته شده بلافاصله جایگزینش را بگوییم. اگر گفت نکاح نمی توانم بکنم بلافاصله راهکار جای آن بگذارید تقوا پیشه کن روزه بگیر عفیف باش، در خلوتها نباش فکر جنسی نکن حرفش را هم نزن، عکس و فیلم نبین. بعد می بریم تا برسانیم به مرحله ای که از خدا کمک بگیرد. از روشهای زیربنایی تشکیل خانواده و ازدواج است.

از شیوه های ظریف و دقیق در ارائه مفاهیم دینی روش جایگزینی است. طبق این روش وقتی کسی را از کاری منع کردی و آنچه را که مورد علاقه اوست از او گرفتی برای اینکه علاقه و میل او نسبت به آن از بین رفته و در جهت مثبت قرار گیرد باید چیزی را جایگزین آن نمایی. به عبارت دیگر به خواست او پاسخ مثبت دهی وگرنه تلاش و همت تو به نتیجه نخواهد رسید و او بار دیگر به سراغ همان شیء و منهی خواهد رفت.

مثال: اگر خواستی چاقو یا شیء خطرناکی که در دست بچه است را از او بگیری ابتدا چیزی را که او دوست دارد و بی خطر است را به او بدهید بعد آن شیء خطرناک را از او بگیرید. باید شکلات، پفک، چیپسی چیزی بدهیم جایگزین آن بکنیم تا چاقو را بگیریم.

خداوند متعال اگر چه از زنا نهی می کند «لاتقرب الزنا انه کان فاحشه» (سوره اسراء، آیه ۳۲) ولکن در مقابل می فرماید: «فانکحوا ما تاب لکم من النساء» (نساء آیه ۲) و این تشویق و ترقیب به ازدواج به جای سفاهت و فحشا است.

همین روش را حضرت لوط (ع) در دعوت خود به کار می برد آنجا که پس از نهی و بازداشتن مکرر و جدی آنها از انحراف جنسی کار معروف و پسندیده ای را بجای عمل شنیع آنها معرفی می نماید. خداوند متعال حالت قوم او را نسبت به انجام این گناه اینگونه توصیف می فرماید: وقتی رسولان ما به صورت جوانان خوش سیمایی بر حضرت لوط وارد شدند قوم آن حضرت شتابان و با کنار زدن یکدیگر سراغ خانه آن حضرت دویدند «و جاءه قومه یهرعون الیه» اینجا بود که حضرت لوط (ع) از شیوه جایگزینی استفاده کرد. ابتدا به آنها نفرمود که این خواسته و کار شما گناه است و چون قبلا این مطلب را به آنها گوشزد نموده بود لذا دست به تبلیغی عملی و غیر مستقیم زد و آن معرفی دختران خود برای نکاحی پاک و حلال بود تا بواسطه این کار بفهمند که خواسته آنها خواسته حرامی است. «قال یا قوم هؤلاء بناتی هنّ أطهر لکم» (سوره هود آیه ۷۸) اینکه هؤلاء بناتی را مقید کرده به هنّ أطهر لکم شاهد صادقی است بر اینکه دختران خود را به عنوان زناشوئی بر ایشان عرضه کرد نه آمیزش غیر مشروع زیرا مقام پیامبر خدا از چنین پیشنهادی مبراست و آمیزش نامشروع کار پسندیده ای نیست. این کار حضرت سمبلیک بود اینها توجهی به خانمها و زنها نداشتند می گفت بیایید تا زنانی که هست به ازدواج شما دربیاورم حتی دختران خودم را حاضرم.

روش دهم:روش ایجاد فرصت تجربه کردن و لذت بردن از تجربه

در این روش مربی و مبلغ به طور عملی شرایطی را فراهم می کند که فراگیران لذت عمل دینی را تجربه کنند و از این طریق پیوند قلبی آنها با آن عمل تقویت شود مشارکت در جشن ها و اعیاد مذهبی، همکاری و همیاری در رفع نیازهای دیگران و هر اقدام خیر دیگری که لذت کار خیر را به طور واقع به فراگیران و مستمعین و مردم چشاند و گرایش آنها به کار خیر را افزایش دهد از مصادیق این روش است.

«فاستبقوا الخیرات» خداوند می فرماید در کار خیر به دیگران کمک کنید. خداوند به تمام کسانی که وضع مالیشان خوب است و بد است می فرماید: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» به مقدار زحمتی که می کشند ده برابر پاداش می دهد لذا آنکه دارد وظیفه دارد بیشتر بدهد آنکه کمتر دارد اگر کم هم بدهد خدا ده برابر را پاداش می دهد. آیت الله جوادی آملی فرمودند: وقتی که صدقه داده می شود به فقیر روایت داریم که مستحب است بلافاصله دستتان را ببوسید چون گویا به خدا دادید و این دست الهی می شود.

عمل کردن و تجربه کردن یک کار دینی و لذت بردن از این عمل ، یکی از روشهایی است که می شود مفاهیم دینی را منتقل کرد روش ایجاد فرصت تجربه کردن و لذت بردن از تجربه است. که در عرصه کارهای دینی ، بسیار روش کارآمد و جذاب و جالبی است.

مثال: شب تولد امام است دو گونه می شود عمل کرد: یکی اینکه بگوییم فردا شب ساعت ۸ بیایید مسجد یا مرکز فرهنگی ، یا اینکه بگوییم بروید فردا ساعت ۸ بیایید خودمان با همکاری هم آنجا را تزیین کنیم و شیرینی بخریم و….به مردم بگوییم بیایند یک برنامه یک ساعته ایجاد کنیم و بروند اگر این کار را کردیم این اجرای این روش است یعنی به خود اینهایی که قرار است در جشن شرکت کنند بگوییم فردا شب می خواهیم جشنی داشته باشیم بعد یک گروهی تزیین کنند گروهی برای شیرینی و انشاء و دکلمه و….همه چیز به عهده خودشان باشد می شود فرصتی به عنوان اینکه خودشان کار خوب دینی را تجربه کنند و از انجام این کار لذت ببرند.

کسی که کاری را خودش انجام بدهد لذت بخش است جامعه دینی قم نیمه شعبان این فرصت را برای بچه ها ایجاد می کند که هر محله ای برای امام زمان در آن محل فعالیت می کنند از قبل شروع می کنند این کار برایشان لذت دارد متناسب با روحیاتشان چیزهای بسیار زیبایی درست می کنند. اثر بسیار مثبتی در روحیه شان می گذارد در دراز مدت.

یکی از راههای نهادینه کردن مفاهیم دینی در روح و روان افراد اینکه ما فرصتی بوجود بیاوریم که آنها خودشان اعمال خوب دینی را انجام بدهند.

روش یازدهم:روش ایجاد فرصت تأمل با خود

در عرصه ارائه مفاهیم دینی ایجاد فرصتی کنیم که افراد خودشان به تأملی با خودشان بپردازند. یک لحظه تأمل در خودش بکند. روش قبلی فرصتی بود که بوجود می آوردیم که کاری را انجام بدهند و تجربه کنند و لذت ببرند این کاری نمی خواهیم انجام بدهند فقط فرصتی بوجود می آوریم که مردم به خود بیایند.

گاهی یک سؤال یک بیت شعر یک تصویر و اموری از این قبیل آدمی را به خود برمی گرداند و در خود فرو می برد در این گونه تأمل هاست که تصمیم های مهم و مؤثر گرفته می شود. و قدم های رو به جلو برداشته می شود مربی و مبلغ موفق باید بتواند در لحظه های ناب و فرصت های مناسب زمینه های تأمل را فراهم کند مثال: یکی از علماء هنگامی که بر مرده ای می خواست نماز بخواند اگر مرده مرد بود به اطرافیان میت می فرمود صورت میت را باز کنید و به طرف مردم بگیرید تا صورت او را ببینند. وقتی کفن را باز می کردند آن عالم به همراهان می فرمود: مشاهده کنید که چشم های این مرحوم بسته شده است تا چشم شما باز است نگاه بد نکنید پای او تکان نمی خورد تا قدم شما حرکتی دارد جای بد نروید، زبان او دیگر نمی گوید شما که قدرت حرف زدن دارید خلاف نگویید (شکار کردن فرصت های ناب) مهم است که مبلغ بتواند لحظات حساس اثر خود را بگذارد.

با استفاده از این فرصت و موقعیت چند دقیقه ای مردم را به تأمل با خود وادار می کرد بخصوص روی بستگان آثار مفیدی دارد که در غیر آن موقعیت آن آثار را ندارد.

«أفلم یسیروا فی الارض وینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلکم» سیر کنید و ببینید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند.

مروان با آن همه ظلم و ستمی که کرد و کشور گشایی کرد در یکی از جنگها وسط جنگ بول بر او عارض شد اسبش را برد کنار لشکر رفت در صحرا که بول کند برای اینکه اسب فرار نکند افسار اسب را بست به کمر خودش که نرود کاروانی از طرفی آمدند رد بشوند در حالی که او بول می کرد یک دفعه اسب رم کرد و همین که شروع کرد مروان را بکشد روی خاک ها هر چی اسب می رفت و مروان هم پشت سرش آویزان، اسب رم می کرد و معروف است «ذهب دولته ببوله» دولت مروان با آن عظمت تمام شد.

مرد فقیری پسری داشت که در سنین کودکی بود به پیشنهاد پدر برای دزدی به باغی رفتند پدر برای چیدن میوه روی درخت رفت به پسر هم سفارش کرد پای درخت بایستد و به اطراف نگاه کند و اگر کسی را دید خبر دهد بعد از چند لحظه پسر گفت: پدر جان یکی ما را می بیند پدر ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید آنکس که ما را می بیند کیست؟ فرزند جواب داد «هو الله الذی یری کل أحد و یعلم کل شیء» او خداوندی است که هر کس را می بیند و همه چیز را می داند. پدر از سخن فرزند شرمنده شد و با تأملی در احوال خود پس از این دیگر دزدی نکرد.

شخصی به مادرش تندی کرد روز بعد امام صادق علیه السلام او را دید و فرمود: چرا با مادرت تندی کردی؟ مگر نمی دانی که شکم مادرت منزل تو بود دامان مادرت گهواره تو بود پستان مادرت غذای تو بود. خوب که این جوان را در تأمل به خودش فرو بود بعد فرمود: پس با او خشن مباش.

روش دوازدهم:روش درد و درمانی

اصطلاحاً علت و معلولی هم گفته می شود. ارائه مفاهیم دینی به اینصورت که انسان در زندگی فردی و اجتماعی مواجه با گرفتاری ها و دردهایی است که آرزوی درمان آن را دارد بیماریهای اخلاقی و گرفتاری های روحی و روانی بخشی از این مقوله است.

مثال: بخل یک بیماری مهلک روحی، و زشتی آن بر همگان آشکار است حتی بخیل نیز از بخل دیگران بدش می آید برای درمان این خصلت چندین راه در قرآن مطرح شده است:

۱. کوچک کردن دنیا؛ «متاع الدنیا قلیل» (نساء آیه ۷۷)

۲. عظمت و بزرگی انسان و ارزش او؛ «کرمنا بنی آدم أحسن الخالقین» (نحل آیه ۷۰)

۳. اگر بدهی چند برابر می دهد؛ «کمثل حبه انبتت سبع سنابل» (بقره آیه ۲۶۱) (تطمیع)

۴. اگر ندهی در همین دنیا می سوزانم؛ «فأصبحت کصریم» (قلم آیه ۲۰) (تهدید)

۵. در آخرت می سوزانند؛ «سیطوقون بما بخلوا» (آل عمران آیه ۱۸۰) (ترس)

۶. دیگران دادند تو چرا ایستاده ای؟ «و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه» (حشر آیه ۹)(تحریک ایمان)

۷. تو یتیم و مسکین در خویشاوندان نداری؟ «یتیماً ذامقربه أو مسکینا»(بلد، آیه ۹)(عاطفی)

۸. اگر ندهی ممکن است فرزندانت روزی نیازمند شوند. «ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم» (نساء آیه ۹) (شرط)

عوامل نگرانی جوانان چند چیز است:

۱. یادآوری لغزش های گذشته؛ وقتی جوان به یاد اشتباهات گذشته اش می افتد این یادآوری لغزش های گذشته عامل نگرانی اش می شود درمانش را قرآن می فرماید توبه است. «إن الحسنات یذهبن السیئات». خداوند خواسته است که برای برپا ماندن کانون خانواده باید همدیگر را تحمل کنند.

۲. احساس غربت؛ در خانواده نشسته با پدر و برادرها و مادر و همه اما لحظه ای خود را تنها حس می کند و احساس غربت دست می دهد و این عاملی بر افزایش نگرانی اش می شود. درمانش را خداوند متعال می فرماید: در فرهنگ دین مقدس ما معتقدیم که هیچ گاه انسان تنهای تنها در بیابان قرار نمی گیرد «هو معکم أینما کنتم» هر کجا باشید خدا با شماست. یادآوری حضور خدا. «یا حاضر یا ناظر» اعتقاد به اینکه خداوند همه جا هست. «ألم یعلم بأن الله یری» «انّ الله معنا و معکم» گویای این است که خدا با ماست. وقتی حضرت نوح علیه السلام هر چه مردم را موعظه کرد اثر نکرد اراده خداوند بر این تعلق گرفت که آنها را عذاب کند خداوند به پیامبر می فرماید که ما به حضرت نوح گفتیم برو کشتی بساز «اصنع الفلک بأعیننا» تو کشتی بساز در دید ما هستی. نوح علیه السلام وقتی کشتی می ساخت مسخره اش می کردند، گفتیم غصه نخور.

۳. احساس پوچی؛ وقتی احساس پوچی کرد عامل نگرانی می شود درمانش را قرآن می فرماید در فرهنگ دین مقدس ما هیچ چیز بیهوده و بی ثمر و پوچ نیست. «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» حتی یک کار انجام بدهی ده برابر پاداش می دهند.

۴. نرسیدن به کارهای متعدد؛ وقتی طرف نمی تواند به کارهای متعددش برسد عامل نگرانی می شود. درمانش در فرهنگ قرآن «لایکلف الله نفساً الا وسعها» خدا از تو همان مقداری که توان داری می خواهد.

۵. راضی کردن همه؛ نمی تواند همه را راضی کند. دوست و برادر و معلم و….این عامل نگرانی می شود. در فرهنگ قرآن و دین مقدس اسلام می فرماید تو خدا را راضی کن اگر راضی شود خدا همه را راضی می کند. اگر درصدد راضی کردن دیگران بودیم این را باید بدانیم اصل خداست که راضی بشود.

۶. نگرانی از سرنوشت؛ درمانش این است که ما مأمور به تکلیف هستیم و همه چیز دست خداست «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» حتی دو چیز مهم در زندگی هر انسانی بوجود می آید یکی تولد و دیگری مرگ، آن هم دست انسان نیست.

از کتاب «الکلام یجر الکلام» ایشان می فرماید کشاورزی در صحرا می رفت دید ماری تازه پرنده ای را قورت داده فوراً مار را کشت و شکمش را شکافت و پرنده را که نیمه رمقی در وجودش بود نوازش کرد جان گرفت پرید روی شاخه درخت و از طرفی شاهین آمد پرنده را چنگ زد درید و خورد و رفت. اگر اجل هر موجودی برسد اگر از دل مار هم را بکشیم در دل شاهین می رود.

دو نفر با هم آمدند در تهران کار کنند از اطراف قزوین مزد گرفتند که به خانه شان بروند یکی از رفقا که آدم خبیسی بود نقشه کشید که پولهای دوستش را غارت کند همین طور تعقیبش کرد و خواست فرصتی بدست آورد و برود موفق نشد تا پشت در خانه آنها رفت صبر کرد شب شد خوابیدند آرام از دیوار رفت بالا در خانه باز بود رفت داخل اتاق گهواره بچه را برداشت گذاشت در حیاط و تکانش داد بچه بیدار شد شروع کرد شیون کردن و پرید پشت دیوار پدر و مادر بیدار شدند دیدند که بچه نیست آمدند دیدند بچه در حیاط گریه می کند رفیق از پشت رفت داخل اتاق و پولهایی که در طاقچه بود برداشت خواست که بیاید بیرون زلزله معروف بویین زهرا معروف زمان شاه صورت گرفت و آقا رفت زیر خروارها خاک و پدر و مادر با بچه هایشان سالم ماندند. پدر و مادر که دو سه روز بعد آمدند وسایل را بردارند پولها را در دست این رفیق دیدند و ای داد…

خانمی روضه ابوالفضل علیه السلام در منزلش گذاشته بود یکی از این خانمها دیر رسید به روضه وقتی آمد تو حیاط که برود خانه دید بچه صاحبخانه که داشت بازی می کرد نشست تو سطل سر چاه و رفت پایین زد تو سرش و دوید داخل اتاق که بیایید بچه صاحبخانه افتاد تو چاه. همه آمدند بیرون که بچه را نجات بدهند به محض اینکه همه آمدند سقف خانه که فرسوده شده بود یکجا فرو نشست و دیدند این بچه در یک متری آب طناب گیر کرده و سالم است او را بالا کشیدند.

آقا موسی شبیری زنجانی می فرماید خودم این صحنه را دیدم که بچه ای در صحن امیرالمومنین علی علیه السلام دنبال یک کبوتر کرد کبوتر رفت از ایوان صحن بالا بچه از پله ها رفت بالا دنبالش کبوتر آمد لب ایوان صحن امیرالمومنین بسیار بلند است کبوتر از بالای ایوان صحن آمد به طرف زمین بچه هم همراهش آمد پایین به زمین که رسید بلند شد شروع کرد دنبال کبوتر دویدن.

منبع: استاد اسماعیلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک عنوان را درج کنید * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.