بیانات در ضیافت انس با قرآن در اولین روز ماه رمضان ۱۳۸۹

بیانات در ضیافت انس با قرآن در اولین روز ماه رمضان (۱۳۸۹/۰۵/۲۱)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خداوند متعال را شاکر و سپاسگزاریم که توفیق عنایت کرد و عمر ما را با فضل خود و لطف خود ادامه داد که بتوانیم یک بار دیگر در این جلسه – که یک جلسه‌ى بسیار شیرین و اثرگذار و پرسودى است  – شرکت کنیم و از تلاوت آیات کریمه‌ى قرآن به وسیله‌ى قراء عزیزمان بهره ببریم. بنده واقعاً این نعمت بزرگ را که در واقع نعمت رشد روزافزونِ علاقه‌ى به قرآن در جامعه‌ى ماست، به قدرى نعمت بزرگى میدانم که شاید هیچ نعمتى با آن معادل نیست.
جلسه‌ى امروز هم جلسه‌ى بسیار خوبى بود؛ قراء محترم، چه اساتید قرائت که بعضى امروز تلاوت کردند، چه جوانان عزیزى که وارد این وادى هستند و انسان احساس میکند؛ استعدادهاى خوب، صداهاى خوب، علاقه‌مندى‌هاى خوب که آینده‌ى بهترى را براى کشور نوید میدهد. خب، خداوند متعال این نعمت را به ما داده است. «و لکنّ اللَّه حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فى قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفسوق و العصیان»(۱). این خب خیلى نعمت بزرگى است که خداوند ایمان را و آنچه که نشانه‌ى ایمان هست، براى مردم ما محبوب قرار بدهد و آن را زینت بدهد در دلهاى ما. اگر بخواهیم از قرآن به معناى حقیقى کلمه بهره ببریم، باید با معارف قرآن و مفاهیم قرآن آشنا بشویم. این تلاوت هم و این حفظ قرآن هم و این انس با قرآن هم به ما در این جهت کمک میکند. اگر درس گرفتن از قرآن نمیبود، این همه به ما توصیه نمیکردند که قرآن را تلاوت کنیم. چون باید توجه داشته باشیم هدف این نیست که این امواج صوتى در فضا به وجود بیاید و پراکنده بشود؛ این که هدف نیست. یا هدف این نیست که همچنانى که یک شعرى را ممکن است با آهنگ خوشى کسى بخواند و ما لذت ببریم، قرآن را هم حالا با آهنگ خوشى بخوانند که ما از صداى خوش آن لذت ببریم؛ اینها که هدف نیست. همه‌ى این مقدمات – تلاوت و آنچه که تلاوت را ترویج میکند در جامعه که همین صداى خوش و لحن خوش است و اینها جزو این مؤلفه‌هایى است که تلاوت را رواج میدهد در جامعه و دلها را به سمت آن مشتاق میکند – براى فهم معارف قرآنى است.
فهم معارف قرآنى هم درجاتى دارد. اولش از همین تأمل در الفاظ قرآن و ترجمه‌ى قرآن به دست مى‌آید. یعنى وقتى ما میگوئیم معارف قرآنى، معنایش این نیست که یک هفت‌توىِ رازآلودِ رمزگونه‌اى است که دست هیچ کس به او نمیرسد. بله، معارف عالیه‌اى وجود دارد که دست امثال ماها به آن ممکن است نرسد، اما معارف بسیارى هم هست که همین ما – ما مردم معمولى و عادى – به شرط اینکه توجه کنیم به این کلام و به این بیان، آن را خواهیم فهمید و از آن استفاده خواهیم کرد. در همین آیات کریمه‌ى قرآن فراوان هست؛ اینها درسهاى زندگى ماست. فرض بفرمائید در این آیه‌ى شریفه: «ان الّذین یبایعونک انّما یبایعون اللَّه ید اللَّه فوق ایدیهم فمن نکث فانّما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما».(۲) خب این درس است دیگر؛ این درس واضحى است براى زندگى ما. «فمن نکث فانّما ینکث على نفسه»؛ اگر قراردادى را که با پیغمبر گذاشتید، با اسلام گذاشتید، بیعتى را که با خدا کردید، به هم زدید، نقض عهد کردید، علیه خودتان کار کردید. «فمن نکث فانّما ینکث على نفسه»؛ شکستن بیعت خدا و پیغمبر، علیه ماست؛ علیه خدا و پیغمبر نیست. آنها ضررى نمیکنند. «و من اوفى بما عاهد علیه اللَّه فسیؤتیه اجرا عظیما»؛ اما اگر وفا کردیم به این قراردادى که با خدا و پیغمبر گذاشتیم، به نفع خودمان کار کردیم؛ پاداش عظیمى خود ما از خداى متعال خواهیم گرفت. این پاداش، نگفتند که در آخرت است، نگفتند بهشت است؛ بخش عمده‌اش هم البته در آخرت است، اما این پاداش در دنیا هم هست؛ در دنیا هم این پاداش را به ما خواهند داد. همین آیات سوره‌ى مبارکه‌ى احزاب را که یکى از برادرها یا جمعى شاید خواندند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. لیجزى اللَّه الصّادقین بصدقهم»؛(۳) این صدق، همین است. «صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه»؛ یعنى این قرارى را که با خدا گذاشتند، این وعده و پیمانى را که با خدا بستند، صادقانه پیمان بستند و پاى این پیمان ایستادند و سختى‌هاى زندگى، جلوه‌هاى شهوت‌انگیز دنیایى، آنها را از این راه منحرف نکرد. «لیجزى اللَّه الصّادقین بصدقهم»؛ خدا به خاطر این راستگویى و ایستادن پاى این وعده و پیمان الهى جزا میدهد. خب، اینها معارفى است که با مراجعه‌ى به ظاهر قرآن هم میشود اینها را فهمید. اگر چه که در وراى اینها، معارف برترى، بالاترى مسلّماً وجود دارد که اینها را ممکن است خصیصین بفهمند، بندگان صالح و شایسته‌ى خدا بفهمند و ما به آنها دسترسى نداشته باشیم، جز از طریق آن بندگان. مسلّم چنین چیزهائى است؛ چون فرمودند قرآن بطونى دارد. روایات متعددى هست که میفرماید قرآن ظاهرى دارد، باطنى دارد، اسرارى دارد، اعماقى دارد؛ مثل دریایى است که ظاهر دریا هم هست، وجود دارد، آب است، دریاست، اما فقط همین ظاهر نیست، اعماقى دارد، در آن اعماق هم حقایقى است، چیزهایى است؛ مسلّم این هست. اما از همین ظاهر هم ما میتوانیم استفاده کنیم؛ به شرط چه؟ به شرط دقت، تأمل.
اینى که ما مکرر عرض کردیم – چند سال است که این را عرض میکنیم و خوشبختانه به نتیجه هم رسیده و انسان اثرش را مى‌بیند – باز عرض میکنیم: شما این آیه‌اى را که تلاوت میکنید، بدرستى معنایش را درک کنید. همین معنایى که یک عربى‌دان میتواند بفهمد، همین معناى ظاهرى را درست درک کنید. این که درک شد، آن وقت در تلاوت، فرصت و قدرت تدبر به انسان دست میدهد. یعنى انسان میتواند آن وقت تدبر کند. و من به شما عرض کنم وقتى که معناى آیه را بدانیم، آن کسى که اهل صوت و آهنگ و لحن و خواندن هست، خودِ این فهم معناى آیه، لحن را هدایت میکند. اگر ما بدانیم چى داریم میخوانیم، هیچ لزومى ندارد که نگاه کنیم ببینیم فلان قارىِ فرض کنید که معروف، وقتى این آیه را خوانده، کجا را پایین آورده، کجا را بالا برده، کجا را با رقت خوانده، کجا را با شدت خوانده. نه، لزومى ندارد. اگر معنا را فهمیدیم، خود این معنا آدمى را که اهل صوت هست و صداى او آهنگ‌پذیر است و انعطاف آهنگ دارد، صداى او را هدایت خواهد کرد، خودش آهنگ را به ما خواهد داد؛ مثل حرف زدن معمولى. شما در حرف زدن معمولى و وقتى که حرف میزنید، صداى شما یک جایى پایین مى‌آید، یک جا اوج میگیرد، یک جا آهسته صحبت میکنید، یک جا تند صحبت میکنید، یک جا شمرده صحبت میکنید، روى یک کلمه‌اى تکیه میکنید. قبلاً براى اینها هیچ نُت نوشته نشده – نُت‌نویسى نشده، طبق نُت نیست – و این طبق همین احساس شما و غریزه‌ى شماست. اگر چنانچه معناى آیه‌ى قرآن را فهمیدید، همین غریزه به شما کمک میکند که چه کار کنید؛ کجا را آهسته بخوانید، کجا را وقف کنید، کجا را وصل کنید، از کجا شروع کنید. تسلط بر آیات قرآن این هنر را به انسان میدهد. البته بعضى‌ها هم هستند که آیات قرآن را میفهمند. چون خودشان عربند، ترجمه‌ى آیه را هم خوب میدانند – عرب هم هستند – اما آدم مى‌بیند که کأنه با توجه به معنا نمیخوانند. تو همین قراء معروف مصرى، بعضى هستند که انسان وقتى نگاه میکند، مثل این است که یک متنى را مأموریت داده باشند که این را بخوان، یک نفرى از اول تا آخر میخواند و به معناى تفاهم با مخاطب نیست. انسان این را در بعضى از قراء مى‌بیند. ولى بعضى هم هستند که نه، قرائتشان، تلاوتشان، مثل تکلم با مخاطب است؛ حرف زدن با مخاطب است. باید تلاوت شما این جور باشد.
البته متأسفانه اکثر مردم ما از الفاظ آیات کریمه‌ى قرآن، مستقیم کمتر استفاده میکنند؛ یعنى اکثر عربى نمیدانند. خب یکى از محرومیتهاى ماست. لذا در قوانین کشور فراگیرى زبان عربى که زبان قرآن است، یکى از چیزهاى لازم فرض شده که این، به خاطر همین است. اگر ما واقعاً بخواهیم معانى قرآن را بفهمیم، مردم معمولى که عربى هم نخواندند، میتوانند مراجعه‌ى به تفاسیر و به ترجمه‌ها بکنند.
خوشبختانه امروز ترجمه‌هاى خوب هم هست. در کشور افرادى زحمت کشیدند، ترجمه‌هاى خوبى کردند. به هر حال من توصیه‌ام به شما برادران عزیزى که قرآن را با صوت خوش تلاوت میکنید، این است که به این نکته توجه کنید: یعنى قرآن را با توجه به معنا بخوانید؛ جورى بخوانید که با طرف مقابل، با مخاطبى که دارد میشنود، کأنه دارید با زبان قرآن حرف میزنید. این اگر شد، آن وقت شما از خواندنتان بهره بردید، مردم هم از شنیدن قرآن و شنیدن تلاوت شما بهره‌مند شدند.
امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال روز به روز دایره‌ى فهم قرآن و استفاضه‌ى از قرآن و فهم معارف قرآن را در بین ملت ما و مردم ما گسترده‌تر کند و ما را بیشتر از حظ قرآنى و برکات قرآنى محظوظ کند.
من این توصیه را حتماً بکنم که روى ترجمه‌ى قرآن، دوستان قارى کار کنند؛ یعنى واقعاً جورى باشد که مسلط باشند به ترجمه‌ى قرآن. البته حفظ قرآن هم در این زمینه خیلى مهم است. ان‌شاءاللَّه موفق و مؤید باشید.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته‌
۱) حجرات: ۷
۲) فتح: ۱۰
۳) احزاب: ۲۳ و ۲۴

منبع:leader.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک عنوان را درج کنید * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.