فقه ویژه مدیران(بخش۵)
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
فریضه امر به معروف و نهى از منکر بر طبق روایات اهل بیت علیهم السلام در سه مرتبه «انکار قلبى»، «انکار زبانى» و «انکار عملى» ترسیم شده است. چنان که حضرت على علیه السلام مىفرماید:
«مَنْ تَرَکَ انْکارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْاحْیاءِ»
کسى که نهى از منکر را به وسیله قلب، زبان و دستش ترک کند، مردهاى در میان زندگان است.
امام باقر علیه السلام نیز ضمن بیان مطالبى درباره وجوب امر به معروف و نهى از منکر فرمود:
«فَانْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَالْفَظُوا بِالْسِنَتِکُمْ وَ صَکُّوا بِها جِباهَهُمْ وَ لا تَخافُوا فِى اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ»
با قلبها انکار کنید، با زبانها سخن بگویید و بدین وسیله بر پیشانى آنها محکم بکوبید و در راه خدا از سرزنش ملامت کنندگان نهراسید.
مراعات کردن ترتیب، میان این مراحل سهگانه ضرورى است. بر این اساس، چنانچه با عمل به مرتبه پایینتر مقصود حاصل شود، عمل به مرتبه بعدى جایز نیست.
اینک توضیح هر یک از مراحل:
انکار قلبى
مفهوم «انکار قلبى» این است که انسان در برابر ترک معروف و انجام منکر، کارى کند که نشانگر انزجار و کراهت قلبى وى از منکر یا ترک معروف باشد، به طورى که طرف مقابل به درستى بفهمد وى با این رفتار و واکنش، از او مىخواهد که منکر را ترک و معروف را انجام دهد.
«انکار قلبى» با «تنفر قلبى و نارضایتى محض» از ارتکاب خلاف، تفاوت دارد؛ چرا که نارضایتى، امرى قلبى است و در هر حالى واجب بوده، مشروط به هیچ شرطى نیست.
چنان که راضى بودن به ارتکاب خلاف نیز حرام است. ولى منظور از انکار قلبى، همان طور که گذشت آشکار کردن انزجار قلبى با انجام کار و واکنشى است که نشان دهنده انکار و درخواست انجام معروف و ترک منکر باشد. چنان که فقیه وارسته شیخ محمدحسن نجفى قدس سره مىنویسد:
عدم رضایت به گناه هر چند از آثار ایمان است، چه اینکه خشنودى بدان حرام شمرده مىشود، ولى این عدم رضایت، «امر و نهى» نیست. همچنین بغض (نسبت به انجام گناه و ترک واجب) تا وقتى ابراز نشده باشد، مصداق امر و نهى نخواهد بود. از این رو، براى اینکه امر به معروف و نهى از منکر تحقق یابد، باید انکار قلبى با ضمیمه دیگرى ظهور یابد.
بنابراین، مىتوان گفت که اظهار تنفر و انزجار قلبى، مرحله نخستین امر به معروف و نهى از منکر است.
درجات انکار قلبى
انکار قلبى درجاتى دارد و آنها عبارتند از:
۱- روى هم گذاشتن چشم (غمض عین)
۲- چهره در هم کشیدن و اخم کردن
۳- روى گرداندن از شخص خاطى
۴- قهر کردن، ترک مراوده و معاشرت و ….
ضرورت تشخیص موارد
در انتخاب شیوه امر و نهى و به کارگیرى هر یک از درجات یاد شده در انکار قلبى، توجه به میزان تأثیرگذارى آنها ضرورت دارد.
آمر و ناهى باید دقت کند که کدام درجه از درجات یاد شده تأثیر بیشترى در بازدارى شخص خلاف کار خواهد گذاشت، همان را برگزیند. به عنوان مثال قهر کردن و ترک معاشرت را نمىتوان به صورت کلى و نسبت به همه موارد، به عنوان مرتبهاى از امر و نهى تجویز کرد. شهید مطهرى قدس سره در این باره مىفرماید:
شخصى دوست شماست، بایکدیگر صمیمى و محشور هستید، روابطتان با یکدیگر دوستانه است، رفت و آمد دارید، با هم گرم مىگیرید، مسافرت مىروید، میانتان هدایایى مبادله مىشود. یک وقت اطلاع پیدا مىکنید که همین رفیق صمیمى شما دچار فلان عمل زشت شده، فلان گناه قطعى و مسلم را مرتکب مىشود، یکى از اقسام تنبیه که در مواردى باید انجام شود این است که شما نسبت به او سردى نشان دهید، بىاعتنایى کنید و آن صمیمیتى که در گذشته به او نشان مىدادید بعد از این نشان ندهید، ولى این در موردى است که اگر شما با آن شخصى که با او صمیمیت دارید قطع رابطه کنید و نسبت به او سردى نشان بدهید، این عمل شما نسبت به او تنبیه تلقى شود، یعنى تحت یک زجر و شکنجه روحى قرار گیرد و این عمل شما در جلوگیرى از کار بد او تأثیر داشته باشد و گرنه مواردى هم هست که کسى، فرزند شما، دوست شما، مبتلا به عادت زشتى شده است و رابطه او با شما روى عادتى است که از گذشته داشته است، چه بسا از اینکه شما با او قطع رابطه کنید استقبال مىکند تا او هم با شما قطع رابطه کند و آزادتر دنبال منکرات و کارهاى زشت برود، در اینجا قطع رابطه شما با او نه تنها اثر تنبیهى ندارد، بلکه اثر تشویقى نیز دارد، یعنى او را بیشتر در کار خود آزاد مىگذارید و در عمل به آن کار تشویق مىکنید. در چنین مواردى قطع رابطه درست نیست.
احکام انکار قلبى
۱- اگر در این مرتبه [انکار قلبى] درجاتى باشد، لازم است با احتمال تأثیر درجه خفیفتر، به همان اکتفا کند، مثلًا اگر احتمال مىدهد که با ترک تکلم با او، مقصود حاصل مىشود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، به ویژه اگر طرف، شخصى است که این نحو عمل موجب هتک او مىشود.
۲- اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصیت کار موجب تخفیف معصیت مىشود یا احتمال بدهد که موجب تخفیف مىشود، واجب است اگرچه بداند موجب ترک بکلى نمىشود و این امر در صورتى است که با مراتب دیگر، نتواند از معصیت جلوگیرى کند.
۳- اگر علماى اعلام احتمال بدهند که اعراض از ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها مىشود، واجب است از آنها اعراض کنند و اعراض خود را به ملت مسلمان بفهمانند.
۴- اگر مراوده و معاشرت علماى اعلام با ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است؛ زیرا ممکن است معاشرت موجب سستى عقاید مردم شود و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود، یا تخفیف ظلم، پس هر کدام اهم است، به آن عمل کنند.
۵- اگر معاشرت و مراوده علماى اعلام با ظلمه، خالى از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نباید معاشرت کنند؛ زیرا این امر موجب اتهام آنها خواهد شد.
۶- اگر ارتباط علماى اعلام با ظلمه، موجب تقویت آنها، یا تبرئه آنها پیش افراد
بىاطلاع، یا جرأت آنها، یا هتک مقام علم شود، ترک آن واجب است.
۷- کسانى از قبیل بعض تجار و کسبه که مقاصد ظلمه را ترویج مىکنند و به جشنها، معاصى و ظلم آنها کمک مىکنند، بر مسلمانان لازم است که آنها را نهى کنند و اگر تأثیر نکرد، از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.
پرسش
۱- مراتب امر به معروف و نهى از منکر را نام ببرید.
۲- منظور از «انکار قلبى» چیست؟
۳- درجات انکار قلبى را بیان کنید.
۴- آیا مىتوان ترک معاشرت را نسبت به همه موارد امر و نهى، به عنوان یکى از مراتب تجویز کرد؟
۵- خشنودى به انجام منکرات و ترک معروف و همچنین کراهت قلبى نسبت به فعل منکر و ترک معروف چه حکمى دارد؟
منبع: موسسه قرآنی تسنیم لنجان